زخمی شدن یزدان جون
دیروز (9-7-92) یزدانم خیلی شیرین زبونی کرد.
خونه هر کی می رفتیم به دلیل بامزگی ها و شیرین زبونیش صاحب خونه واسش اسپند دود می کرد. کارایی می کرد که از خنده می مردی
واسش پول کنارگذاشتم بدم صدقه و تا اینکه شب شد.
توی حیاط آقا یزدان جارو رو بر می داره و شروع به بازی می کنه منم تو آشپز خونه و بابایی مشغول کارای خودش که یک دفعه صدای افتادن چیزی به همراه گریه یزدان میاد .
نفهمیدیم چه جوری رفتیم تو حیاط و با ... مواجه شدیم.
ادامه ماجرا در ادامه مطلب.
گلدونا افتاده بودن روی سرو صورت پسری.
این هم زخم های صورتش.
الهی فداش بشم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی