میگم ها
میخوام 1 اعترافی بکنم.....
میدونی من عاااااااااشق عروسم....
شب عروسی شما که بود من همش میگفتم واااااااااااااااای چه عروس نازی
کلا با فایزه میگفتیم عروس چقد قشنگه ایشالله مبارکش باد....
از همون جا بود که من فهمیدم حبیبه خانومو خیلی دوست دارم....
اخه میدونی تعریف خانومی تون رو هم زیاد شنیدم اسیسم.
منم خوشحالم که اینجا هم با هم دوستیم
بوس بوس بوس
راستی من که این روزها دارم اخرین روزهای مدرسه رو میرم..7 روز دیگه که برم تموم میشه و میشم یه مامان خونه دار....
نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت...
این روزا فق 8 تا 10 مدرسه ام و بعدش هم که کلا خونه ام....