يزدان مامان

سه شنبه 5-1-93 چند تا عکس از یزدان جون و رقیه جون و مهدیه جون   ...

5-1-93 سه شنبه     ...

یک شنبه 4-3-93 با تشکر از زن عموی عزیز که زحمت برپایی جشن تولد بابایی رو کشیدن. همین طور : عمه هدا- عمه خاطره-دایی رامین و عمو فرهاد یزدان جون هم از خدا خواسته بود و همش شمع ها رو خاموش می کرد. شب خیلی خوبی بود و به همه خوش گذشت.     ...

این چندمین تولد توست؟ و چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بارخلقت است؟ و چندمین انفجار سکوت؟ چندمین لبخند آفرینش؟ خورشید را چندمین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟ و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟ چندمین دم!؟ چندمین آن!؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . . . میثم جان تولدت مبارک     ...

چرا سوار دوچرخه به این بزرگی؟؟؟       ...

یک روز آقا یزدان ما آماده شد و با بابایی رفت اداره. این هم ماجرای ریاست آقا یزدان... پسرم سفارش چای هم داده ... بعد هم آب...   ...

تاریخ دقیقش رو نمی دونم و از این بابت خیلی ناراحتم. ادامه مطلب کلی عکسه... یزدان و دوست جدیدش...   ...

حا لا بریم سراغ عکس... عکس های سر مزار آخر سال  ادامه مطلب رو از دست ندید. چند مزار مختلف... یزدان جون در حال تعریف کردن و به عبارتی رو منبر رفتنه... از اونجایی که عاشقه آبه و روی زمین هم اگه ببینه آب جمع شده باید بدو بدو بره توش.این شد که پای مبارکش گلی شد بابایی زحمت شستن رو کشید. ژست معروف یزدان جون از طبیعت لذت می بره...   ...

این هم سفره هفت سین امسال. البته خیلی گرفتار بودم. همه ی کارام موند واسه روزای آخر.با اینکه از یک ماه قبل برنامه ریزی کردم ، نمی دونم چرا اینجوری شد.  سفره هفت سین 92 یزدان جون در لباس عمو نوروز - 92 یزدان جون کنار سفره هفت سین 93 ، عکس هاش در ادامه مطلب ... وروجک آروم و قرار نداشت که شمع ها رو روشن ببینه. بقیه بدون شرح... در نهایت نشست و به تماشای شمع های خاموش مشغول شد. ...